محل تبلیغات شما

چند سال پیش نصفه نیمه ی این فیلمو از تو بی بی سی

دیده بودیم

بقیه اشو قرار بود یه وقت دیگه نشون بدن

که اون یه وقت دیگه نمی دونم چرا نشد ببینیم ،

حالا نصفه نیمه هم که می گم نه نصفه نصفه

تقریبا یه ربع بیست دیقه ی آخرش و ندیدیم

بعدش زیاد تو نت گشتم فیلم و دانلود کنم که نشد ،پیداش نکردم

گویا مجوز پخش نداشت وکلا فیلم مطرحی  هم نبود که لینک دانلودی داشته باشه ،

نمی دونم چرا مجوز پخش نداشت

تو نت نوشته بود ، چون یه طلبه عاشق می شه مجوز نداشت

که البته گویا به تازگی مجوز گرفته ، نمیدونم ولی اینجور برداشت کردم که مجوز گرفته

حالا مجوز گرفته یا نه زیاد مهم نیست

ولی خوب واقعا جریان خاصی نداشت که مجوز نگیره یا سخت بگیره ،.

بگذریم

چند وقتی بود از تو یوتویوپ سریالهای مختلف می دیدم

مثلا قسمت آخر سریالی که ده یازده سال پیش دنبال می کردمو نشده بودقسمت آخرشو

 ببینم از تو یوتویوپ دیدم .

دیشب  هم تو فیس بوک یه تیکه از یه فیلم افغانی به پستم خورد

بعد دیدن یه تیکه از فیلم رفتم سراغ کامنتها ببینم افغانستانیها چی نوشتن

که یکی از کامنتا خیلی با حال بود 

مضمون کامنت این بود:

،،اگرچه واقعیت های بعضی به تصویر شده بود که مردم عبرت بگیرند ولی خیلی

صحنه خراب آزاد داشت

اول بار فلم افغانی این قدر بی باک دیدم

شاید باشد ولی من بر اول بار دیدم خیلی بدم آمد و جگرخون شدم که همچو صحنه های آزاد نشان داد و به تصویر گزاشت،،

یعنی عاشق این مدل  حرف زدن افغانستانیام خیلی بانمکن ،

بعدش یه نفر هم لینک یوتویوپ همین فیلم و گذاشته بود

که رفتم کاملشو دیدم ،

اتفاقا بعد دیدن این فیلم یادم اومد آخرای همین فیلمو هم  از تو بی بی سی دیده بودم

و همین شد که

یاد فیلم نصفه نیمه دیده ی  ،،وقت چیدن گردوها ،،افتادم و امشب هم بالاخره بعد سالها اخر این فیلمو هم دیدم .

فکر کنم اواخر دوران نامزدیم همون نصفه نیمه ی اولشو دیده بودم

چون اون تیکه که پارسا پیروز فر از پدر دختری که بهش علاقه داره دخترشو خواستگاری کرد ،

و جهت تعریف محاسن خودش علاوه بر اخلاق و تحصیلات و درآمدو .

 به صحت و سلامت بنیه ی خود اشاره کرد،

خوب معلوم هست که من اون موقع یاد چی افتاده بودم .

 بیشتر ازاین یاد زندگی خودم نیافتم و به دیدگاههای خودم راجع به این فیلم بپردازم

راستش همون موقع هم حدس زده بودم فیلم ،پایان تلخی خواهد داشت

ولی خوب با ابن همه امیدوار بودم تلخ نشه

که امشب دیدم بله حدسم درست بودو آخرش بد شد

و خوب هرچند پایان چندان بازی نداشت

باز من سخت فهمیدم چی شد ،و تقریبا نفهمیدم

گفتن حاجی رو کشتن ،این همه سال مار تو آستینش پرورش داده بود

نفهمیدم منظور از حاجی کی بود ،همونی بود که اول فیلم بهش می گفتن :متولی؟یعنی

پدر همون دختری که پارسا پیروزفر می خواست باهاش ازدواج کنه ؟

از اونجا که گفتن ،قاتل ی کرده و .شکی که به دخترش برده بودم  درست نبوده

یعنی قاتل حاجی دخترش نبوده

فکر کنم میرزا یعنی همونی که حاجی دخترشو به عقد اون درآورد کشتش ،

گفتن:مراسم عقد دختر حاجی بود بعد مراسم عروس گم شده

و خواهر کوچیکه عروس یعنی ستاره بعد همه ی این اتفاقا به حالت مرگ افتاده

احتمالا خود عروس هم خودشو کشته بود

چون به پارسا پیروزفر گفته بود منو بدن به میرزا خودمو می کشم

.

باز هرچی فکر می کنم نمی فهمم دقیقا چی شده

صدا موقع تماشای فیلم از تو گوشی خوب درنمیاد ،

اما خوب هرچی که شد پایان خوشی نداشت .

حالا زندگی دخترهای حاجی و خود حاجی گویا تباه شد

اما اگر همین پایان  و تو اون دوران نامزدیم می دیدم

دلم می سوخت به حال

پارسا پیروزفر که در نقش طلبه ای با اسم لطیف نقش آفرینی می کرد ،

اون موقع  تو دوران نامزدی اینقدر مردها رو بی احساس

متصور نبودم و فکر می کردم لطیف هم تا عمر داره  داغدار می مونه

حالا فکر می کنم هیچ طوریش نمیشه

یکی بود دوستش داشت ،حالا انگار نبود

دنیا پر دخترهای خوشگل دوست داشتنی .

واما نظرم راجع به فیلم افغانی

با همه ی آماتوری بودن نوع ساخت فیلم که برخلاف اکثر فیلمها زیاد حالت پرداختن به دنیای درون شخصیتها رو نداشت

به نظرم خیلی طبیعی بود .

خوب خوشم اومده از تماشای فیلم

همینجور هر شب یه فیلم از یوتویوپ ببینم بد مشغولیتی نیست.

 

21345)آهنگ حالای من

21344)اون تو رو دوست داشت !

21339) کوتاه سخنان و افکار

فیلم ,تو ,یه ,هم ,نداشت ,ی ,نصفه نیمه ,از تو ,فکر می ,پارسا پیروزفر ,مجوز گرفته

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نادر سبحاني معاون اجرايي دبيرستان-مرند